جایگاه مهارت های زندگی در اسلام
با تبدیل خانه به خوابگاه و کاهش ارتباط صمیمانه میان اعضای خانواده ، اقتدار و مسئولیت پذیری والدین در ایفای وظایف خانوادگی شان رو به کاهش نهاده است . در این میان نقش ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی ، ی و اقتصادی را نباید نادیده گرفت . برخی از صاحب نظران نظیر ویلیام گاردنر [۱]در کتاب خود به نام جنگ علیه خانواده » معتقدند نظام سرمایه داری و جریان ضد خانواده ، نقش اساسی در چنین پدیده ای دارد . بر این اساس ، وم توجه به انواع مهارت های زندگی و آموزش آن به ویژه در زمینه های مرتبط با خانواده ، بیش از پیش روشن می شود .
در تدوین طرحی که بیانگر جایگاه مهارت های زندگی از نظر اسلام باشد می توان به موارد زیر اشاره کرد :
۱- تاکید بر جامعیت و واقع نگری اسلام و قدرت پاسخگویی آن به نیازهای انسانی ، تا بینش مطلوب به اسلام پدید آید و سنت دین و زندگی روشن گردد .
۲- ارائه دیدگاه اسلام درباره ی مهارت های زندگی با توجه به رویکردهای علمی ، تا معیارها و ضوابط مطمئنی در زمینه های مورد بحث به دست آید .
۳- تاملی نقد گونه بر پاره ای از مباحث مهارت های زندگی به ویژه مباحثی که با رویکرد اومانیستی و یا سکولاریستی ، معیارهای درک و تفکیک ارزش ها از ضد ارزش و امثال آن .
۴- طرح موضوعاتی همچون وجود ارتباط معنادار میان بخشی از مولفه های مهارت های زندگی ، تا درک بهتر و عمیق تری از آن بدست آید . نظیر رابطه ی آدمی و خالق از یک سو و تاثیر آن رابطه ی آدمی با مردم ( شرفی ، ۱۳۸۸) .
۲-۷ تعریف و اهمیت سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۸۶ سلامتی را چنین تعریف کرده است : سلامتی گستره وسیعی است جهت توانمند ساختن فرد یا گروه ، که از یک طرف موجب واقعیت بخشیدن به آمال و آرزوها و ء نیازها و از طرف دیگر باعث تغییر دادن محیط و یا مقابله با محیط می شود . بنابراین طبق این تعریف به نظر می رسد که سلامتی یک منبعی برای زندگی روزمره است نه به عنوان وسیله ای برای زندگی ، سلامتی یک مفهوم کاربردی و مثبت است که علاوه برتاکید بر توانایی جسمانی افراد بر منابع فردی و اجتماعی آنان نیز تاکید می ورزد.
در سال ۱۹۸۴ ، کمیسیون مقدماتی کنگره جهانی بهداشت روانی برای بهداشت روانی ، یک تعریف دو قسمتی ارائه داد:
۱- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی و عاطفی در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد .
۲- جامعه خوب ، جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد ، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد( گنجی ، ۱۳۷۹) .
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را بر اساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند. به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد ، استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی یا استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده را قائل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد در این تعریف هیچ اشاره ای به بیماری نشده است .
در تعریف فوق و تعاریف مشابه آن ، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد . طبق این تعاریف ، شخصی که بتواند با محیط (اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و به طور کلی اجتماع) خوب سازگار شود ، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود . این شخص با تعادل روانی رضایت بخش خواهد رفت ، تعت خود را با دنیای بیرون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد کرد . اگر کسی توان انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند . از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد . زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفیف روانی ) نشان دهد ، و به شخص نوروتیک تبدیل شود (گنجی ، ۱۳۷۹) .
طبق تعریف فرهنگ روان شناسی آرتور[۲] » (۱۹۸۵) واژه سلامت روان برای افرادی که عملکردشان در سطح بالایی از سازگاری هیجانی و رفتاری است ، به کار می رود و در مورد افرادی که صرفا بیماری روانی ندارند ، به کار نمی رود . از نظر کاپلان و سادوک[۳] ، سلامت روانی ، آن حالت بهزیستی است که افراد قادر می باشند به راحتی در جامعه فعالیت کنند و پیشرفت ها و خصوصیات شخصی ، برای آنها رضایت بخش است . کنفرانس بین المللی بهداشت که با همکاری سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در سال ۱۹۸۸ با شرکت ۱۳۴ کشور در آلما آتا[۴] تشکیل شد ، سلامت روانی را سلامت کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی تعریف نموده است ، نه فقدان بیماری و ناتوانی ( به نقل از ادبی ، ۱۳۷۹) .
هوگان[۵] ( ۱۹۷۶) سه تعریف عمده از سلامت روان ارائه نموده است .
- سلامت روانی به معنی خود آگاهی یا فقدان خود فریبی ، حل تعت و کشمکش های درونی و پذیرش و پیروی از سرنوشت و تقدیر بشریت می باشد .
- سلامت روانی به معنای خود شکوفایی و تحقق خود می باشد . یعنی به عمل رساندن توانایی های ذاتی و درونی فرد .
- سلامت روانی حدودی است که فرد توانسته است با شبکه روابط اجتماعی پایدار ، به صورت یکپارچه در آید ( به نقل از وردی ، ۱۳۸۰).
همانطور که ملاحظه می شود سلامت روان ، در هیچ یک از تعاریف فوق با فهرست و یا خصوصیات ثابت و ویژگی های معینی تعریف نشده است . در هر یک از آنها ، به جنبه های خاصی از این مبحث گسترده پرداخته شده است .
این امر ناشی از آن است که مبحث سلامت روان یک موضوع وسیع و گسترده ای است که عوامل گوناگون تحت شرایط مختلف بر آن تاثیر می گذارند . بنابراین پرداختن به جنبه ای خاص در تعریف سلامت روان ، نمی تواند دیدگاه کامل و روشن از سلامت روان ارائه دهد . بلکه در نظر گرفتن عوامل و جنبه های مختلف که در تعاریف گوناگون به آنها اشاره شده است ، جهت شناختن دقیق و کامل سلامت روان ، ضروری به نظر می رسد .
۲- ۸ بهداشت روانی و اهمیت پیشگیری اولیه
در سال های اخیر انجمن کانادایی بهداشت روانی » ، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است .
قسمت اول ، نگرش های مربوط به خود (شامل تسلط بر هیجان های خود ، آگاهی از ضعف های خود و رضایت از خوشی های ساده ) ، قسمت دوم ، نگرش های مربوط به دیگران (علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و طبیعی ) و قسمت سوم ، نگرش های مربوط به زندگی (رویارویی با اام های زندگی ، پذیرش مسئولیت ها ، توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم های شخصی و ذوق یا انگیزه خوب کار کردن (گنجی ، ۱۳۷۹) .
بهداشت روانی را حالت سازگاری نسبتا خوب احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعدادهای شخصی تعریف کرده اند . این اصطلاح عموما برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری ، انطباق رفتاری و عاطفی عمل می کند ، نه کسی که صرفا بیمار نیست . از سویی علم سلامت روان ، شاخه ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلالات روان و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر و کار دارد . علم سلامت روان فرایندی همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می یابد . این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه ، شادکامی ، رشد و تحول هماهنگ و زندگی موثر و کارآمد سعی می کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی ، پیشگیری ، در مان اختلالات روانی و حفظ تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه ، مدرسه ، جامعه و محیط های کاری نهایتا با خویش سازگار شوند .
بهداشت روانی از پیشینه ای به قدمت انسان متمدن و تاریخچه ای کوتاه به لحاظ علمی برخوردار است . با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص سعادت ، داد سخن رانده اند ، در سال ۱۹۰۸ بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تاسیس گردید . در سال ۱۹۱۹ جامعه ملی سلامت روان[۶] » تشکیل شد که به تدریج به کمیته بین المللی سلامت روان[۷] » تبدیل شد و نشریه ای به نام سلامت روان » منتشر شد تا یافته های جدید را از سراسر جهان گرد آوری کند و ارتباط و همکاری دست اندرکاران این حوزه را تسهیل نماید . نمود کنونی سلامت روان را می توان در روان شناسی جامعه نگر ومراکز بهداشت روانی جامعه – نگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد . جلوگیری از بروز اختلال های روانی (پیشگیری نخستین ) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلال ها (پیشگیری ثانوی ) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالات روانی (پیشگیری ثالث ) (ساپینگتون[۸] ، ترجمه حسین شاهی برواتی ، ۱۳۷۹).
بنارد و فافوگلیا[۹] (۱۹۹۱) معتقدند که پیشگیری یک فرایند فعال پیشگیرانه است که افراد و گروه ها را جهت مقابله با چالش ها و تغییرات زندگی توانمند می سازد و از طریق ایجاد و تقویت شرایطی که رفتار مناسب و مفید و سبک زندگی سالم را ترویج می دهند ، جریان می یابد( به نقل از آقاجانی ، ۱۳۸۱) .
لافکوئیست[۱۰] (۱۹۸۳) ، پیشگیری را این گونه تعریف نمود : یک فرایند فعال توانمند جهت ایجاد شرایط و ویژگی های فردی است که سلامتی و بهداشت افراد را بهبود می بخشد . این تعریف نه تنها شامل رشد ویژگی های مثبت و بهبود پذیر فرد است بلکه شامل ایجاد شرایط محیطی و عوامل حمایتی که رشد سالم نوجوانان را ترویج می دهد ، نیز هست ( کانینگهام[۱۱] ، ۲۰۰۰به نقل از فولادی،۱۳۸۲).
کاپلان ( ۱۹۶۴) ، چهار سطح از برنامه پیشگیرانه بهداشت روانی را مطرح نمود . به نظر وی سطح اول پیشگیری جمعیت عمومی را مورد توجه قرار می دهد و هدف آن ترویج و افزایش شایستگی های فردی و اجتماعی و ایجاد محیط های اجتماعی – فرهنگی حمایت کننده می باشد . به طور مثال اهداف عاطفی – اجتماعی (مانند افزایش مهارت های ارتباطی ، افزایش عزت نفس ) با برنامه های آموزش تحصیلی به صورت یادگیری مشارکتی و گروهی مطابقت دارد ( ناستاسیا [۱۲]، ۱۹۹۸) .
کاپلان پیشگیری اولیه در بهداشت روانی را چنین تعریف می کند :
کاهش در میزان بروز موارد اختلال روانی در یک جامعه به وسیله مقابله کردن با شرایط آسیب زا قبل از اینکه ایجاد شوند . هدف آن پیشگیری از بیمار شدن یک فرد خاص نیست بلکه در مقابل ، کوشش می کند که خطر ابتلاء به اختلالات را در کل جامعه مورد نظر کاهش دهد ( به نقل از شاملو ، ۱۳۷۸) .
فلنر[۱۳] ، بنارد و فافوگلیا ( ۱۹۹۳) ، سه مرحله اساسی تلاش های برنامه پیشگیرانه در مدارس را شرح داده اند : تلاش های اولیه که تحت عنوان مداخله اولیه است بر دانش آموزانی متمرکز است که قبلا نشانه هایی از مشکلات سازگاری نشان داده اند . اگر چه تلاش ها بخش مهمی از راهبرد کلی پیشگیری است اما پیشگیری نیست . تلاش های ثانویه به پیشگیری بیشتر نزدیک هستند و بر رشد ویژگی های سازگارانه فردی دانش آموزان تمرکز دارند که از طریق برنامه های مشاوره ای مبتنی بر مدرسه صورت می پذیرد .
تلاش های نوع سوم با هدف پیشگیرانه و از طریق بررسی شرایط جهت اصلاح محیط آموزشی که زمینه های رشدی دانش آموزان را شکل می دهند ، فعالیت می کنند . رویکرد اخیر ، تاکید لافکوئیست ( ۱۹۸۳) را برای شرایط محیطی لازم از طریق اعمال راهبردهایی که عوامل خطر زایی محیطی را کاهش می دهند و نیز عوامل حمایت کننده در مقابل خطر را افزایش می دهند ، تاکید می کند (به نقل از فولادی،۱۳۸۲).
سلامت روان کودکان و نوجوانان موضوعی هست که به توجه جدی نیاز دارد . امروزه با بهره گرفتن از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی ، آموزش بهداشت روانی و مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه می توان به کودکان کمک نمود تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند . مدرسه فرصت مناسبی برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فراهم می کند . به موازات حرکت جوامع در جهت آموزش همگانی ، نقش مدارس در ارائه خدمات بهداشت روانی برای پرداختن به عواملی که در
درباره این سایت